My face is Cavaer less

تهران شهر نوستالوژیهای بی پایان.شهری که خوبیهایش آزارم می دهد و بدیهایش تسکینم ،چرا که یادآور محدودیتهای بی پایان بشری است.دیروز از جنوب رسیدیم ،جا مانده گی در ته دلم غوغا میکند.نمی دانم چه چیزی را ،حتی اسمی هم ندارد ،اما قطعه ای از من آنجا جا مانده است.ما که به دنبال یافتن گم شده مان رفته بودیم خود نیز گمگشته شدیم.آنچه جالب است تلاش در حفظ همان حال و هوا در تهران است کاری که برای من بسیار دشوار می نماید.پیمودن کوچه برلن از ابتدا تا آن آخرش یا سل سَبیل با آن همه فشردگیه سرگیجه آورش، کششی بس عمیق به سمت روزمرگی مهیب این شهر رو سیاه دارد. چه اندازه سخت است این نبرد گنگ.
تهران لبافی نژاد

نظر نده داداش

یه روز روژه سامارگو گفته بود:

 عده ای حتی یک عمر میخوانند، اما هرگز از حد متن فراتر نمیروند. آن ها به صفحه میچسبند و نمیدانند کلمات، همچون سنگهای بستر رودخانه برای رفتن به آن طرف رودخانه هستند... برای ما مهم رفتن به آن طرف رودخانه است.

 امروز تورج بهم گفت که بعضی ها بدون توجه به متن نوشته شده نظراتی میدن که اصلا با موضوع همخوانی نداره.بنده خدا پر بیراه نمیگه.ازمخاطبهای فهیم خواهش میکنم که اگه حرفی واسه گفتن دارن نظر بدن وگرنه بی خیالی طی کنن بهتره.

روز جهانی زبان مادری

هر دیل بؤلن نئچه اینساندی.اوز دیلین بؤلمین نئجه اینساندی؟
21 فوریه دونیادا آنادیلی گؤنو آذربایجانین قهرمان خالقینا موتلو اولسون.
یاساشین آنا یوردوم
یاساشین آنا دیلیم
یاساشین تورک میلتیم
یاشاسین آذربایجانیم

فراموشی

وقتی که روی چهارپایه رفتم و طناب رو دور گردنم انداختن داشتم با خودم فکر می کردم که چقدر احمقانه ست که آدم بخاطر فقدان چهارپایه بمیره.راستش تنها جایگزینی که به ذهنم رسید فقدان اکسیژن بود.حداقل اون برای پایان زندگی قابل تصورتر از چهارپایه بود.کشیش داشت از جهنم و گرمای سوزان اونجا می گفت ، اما من تووو اون صبح سرد به گرما واقعا احتیاج داشتم.
کلانتر پرسید: قبل از مرگ حرفی برای گفتن داری؟
من با تمام وجود داد زدم : به زنم بگید که من بیشتر از همه چیز دوستش دارم
برادر زنم که شاهد اعدام بود گفت: تو خودت با اون دستهای کثیفت خفش کردی.تو اونو کشتی.
منم گفتم: پس خودم بهش میگم!!!!!!!!
 
احترام به سبک ایرانی برای یکی از مردهای ایلینویز"شل سیلوراستاین"
امروز یکی از دوستان یه چیزی گفت که من بلافاصله فراموشش کردم.حالا هر کاری میکنم یادم نمیاد.از دست خودم حرصم گرفته و دارم دیوونه میشم.
گشتن و پیدا نکردن بدترین درد بشریت است.